خداوندا! با تدبیر خود از تدبیرهای ناقصم بی نیازم فرما و از اختیار خود بهره مندم بساز. نیایش امام حسین علیه السلام در صحرای عرفات/آخرین بروزرسانی وبگاه:تابستان 1400
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان

من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم. پدر و مادرم به حجاب و حدود مسائل شرعی، خیلی اهمیت می‌دادند. حجاب را زودتر از نه سالگی شروع کردم. لباس‌هایم بلند و موهایم پوشیده بود، اما چادر، پوشش دائمی‌ام نبود.

دوم یا سوم راهنمایی بودم که چادر مشکی را برای همیشه انتخاب کردم و چادری بودنم را هم دوست داشتم. هیچ مخالفتی مبنی بر اینکه زود است یا دلم نمی‌خواهد، نداشتم و در مدرسه، بچه‌ها هم خیلی برخورد خوبی داشتند و از حجابم خوششان می‌آمد، اما هنوز در مهمانی‌ها، چادر نداشتم.

 

برای مشاهده کامل متن به ادامه مطلب مراجعه نمایید.



:: موضوعات مرتبط: عفاف و حجاب , داستان عفاف و حجاب , تحقيقات،مقالات , دوست , ,
:: برچسب‌ها: تأثیر یک دوست مرا شیفته چادر کرد , تاثیر دوست بر حجاب , تاثیر دوستان بر حجاب , ماجرای چادری شدنم , حجاب , عفاف , عفاف و حجاب , داستان عفاف و حجاب , حکایت عفاف و حجاب , حیا , دین داری , خون بها , خون بهای شهیدان , کانون فرهنگی طه , وبگاه کانون فرهنگی تبلیغی طه , کانون طه ,
:: بازدید از این مطلب : 1703
تاریخ انتشار : پنج شنبه 22 آبان 1393 | نظرات ()
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان

بخش عفاف و حجاب وبگاه کانون فرهنگی تبلیغی مردمی طه ؛ من یک دختر چادری‌ام که خیلی به چادرم افتخار می‌کنم و خیلی خیلی دوستش دارم. عاشقشم، وقتی خودم رو توی آینه یا هر جایی که تصویرم می‌افته با چادر می‌بینم، یك حس آرامشی بهم دست میده که اصلاً قابل توصیف نیست.

اما ماجرای چادری شدنم، اینطوری بود:

من توی یك خانواده مذهبی بزرگ شدم و تک دختر هستم. برای چادری شدنم، هیچ اجباری نداشتم. اولین چادرم رو توی سوم راهنمایی، وقتی كه می‌خواستم برم مشهد، برای رفتن به داخل حرم دوختم. بعد اون هم دیگه چادر سر نمی‌کردم. مانتویی بودم، اما حجابم متعادل بود.

یك عمو دارم که خیلی تو حجاب، سخت‌گیر بود. اصلاً باهام نمی‌ساخت و خیلی اذیتم می‌کرد، با تحقیر، مسخره کردن لباسام و ...

من هم از لجش، بیشتر موهام رو در می‌آوردم و لباسای رنگی و جین و... می‌پوشیدم. شیطونی می‌کردم که حرصش رو در بیارم. اون هم مینشست زیر پای بابام که دخترت، این جور و اون جور. خلاصه کنم، ولی بابام خیلی بهم سخت نمی‌گرفت...

 

برای مشاهده کامل متن به ادامه مطلب مراجعه نمایید.



:: موضوعات مرتبط: عفاف و حجاب , داستان عفاف و حجاب , ,
:: برچسب‌ها: ماجرای چادری شدنم , حجاب , عفاف , عفاف و حجاب , داستان عفاف و حجاب , حکایت عفاف و حجاب , حیا , دین داری , خون بها , خون بهای شهیدان , کانون فرهنگی طه , وبگاه کانون فرهنگی تبلیغی طه , کانون طه ,
:: بازدید از این مطلب : 1803
تاریخ انتشار : پنج شنبه 22 آبان 1393 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 166 صفحه بعد

براي دانلود کليک کنيد
محتواي اين وبلاگ منطبق بر قوانين جمهوري اسلامي ايران مي باشد. اين وبگاه در سايت ساماندهي پايگاه هاي اينترنتي وزارت ارشاد ثبت شده است. اکثر مطالب وبلاگ داراي منبع از کتب اسلامي و يا سايت هاي ارزشي و مفيد ديني است و کپي برداري از مطالب وبگاه فقط با ذکر منبع بلا مانع است